واکنش دختران اروپای به حجاب
دختران وقتی خود را با حجاب در آینه دیدند، گفتند: این نوع پوشش را دوست دارم !هدف این جوانان مسلمان، بررسی واکنش زنان و دختران غربی به درخواست پوشیدن حجاب برای نخستین بار بوده است؛ و این که آنها با دیدن چهره محجبه خود چه احساسی پیدا می کنند. این دختران از آسیا و کشورهای غربی و از ادیان مختلف هستند.
جالب آنکه اغلب این دختران نه تنها از مشاهده چهره خود با حجاب آزرده نشدند، بلکه واکنش آنها حاکی از رضایت بود و برخی هم احساس می کردند که با حجاب، احترام بیشتری در جامعه خواهند داشت.بیشتر این دختران وقتی خود را با حجاب در آینه دیدند، گفتند: این نوع پوشش را دوست دارم!
عشق ومحبت
كنار خيابان ايستاده بوديم منتظر تاكسي. يك تاكسي سمند زرد نگه داشت كه روي صندلي هاي عقبش يه “زن و شوهر” يا شايدم يه “خواهر و برادر” يا هر چيز ديگه نشسته بودن.
رفيقم عقب نشست و من هم صندلي جلو نشستم.
اين آقا و خانوم رفتار متعادلي داشتن و تقريباً مطمئن شديم كه زن و شوهر هستند. خب اصلا به ما چه…
ولي خانوم به شدت آرايش كرده بود و حسابي سعي در نمايان تر شدن زيبايي هاي زنانه خود داشت. خلاصه نگم ديگه….
كسي با كسي صحبت نمي كرد تا اينكه يهو اين رفيق ما رو كرد به خانومه گفت: رژ لبات رو دوست دارم خلاقيت توش مي بينيم ولي به رژگونه ات نمياد!!!!!
يه لحظه همه داشتيم هم رو نيگاه مي كرديم، من رفيقم رو، شوهره خانومش رو، خانومه خودش رو تو آينه ماشين نيگاه مي كرد، راننده هم من رو نيگاه مي كرد و رفيقم هم به شوهره.
نفهميدم چي شد كه ديدم شوهره نعره اي زد و يخه ي رفيق ما رو گرفت كه بي ناموس…
راننده هم ديد داره شر درست ميشه، زد كنار و گفت همه تون پياده شين زودتر، حوصله دردسر ندارم.
رفيق ما در حالي كه يخه اش در دست شوهر اون خانومه بود در ماشين رو باز كرد و اومد پايين. من هم سريع پياده شدم رفتم جداشون كنم.
شوهره داد مي زد بي ناموس ….. مگه خودت ناموس نداري چشت به ناموس مردمه و …
رفيق ما هم با كمال آرامش به چشماي شوهره نيگاه مي كرد و هيچي نمي گفت و بعد از چند دقيقه فقط اين جمله گفت: ببين داداش، خانوم شما براي من آرايش كرده، من هم نظرم رو راجع به آرايشش گفتم. اگه براي شما بخواد آرايش كنه اين كار رو توي خونه انجام ميده نه جلوي چشماي ملت.
بعد از اتمام افاضات رفيق ما، شوهره يخهي رفيق ما رو ول كرد و يه نيگاه به خانومش انداخت و رفت سمت پياده رو.
خانومش هم دو تا فحش بووووق به رفيق ما داد و رفت دنبال شوهرش.
و من تمام اين لحظات هيچي نگفتم و فقط به حرف دوستم فكر مي كردم .
نظر شما چيه؟؟؟؟؟
می دونی چرا رو ماشین ها چادرمیکشند
زمان شاه بود . داشتیم در خیابون قدم می زدیم . خانم بی حجاب داشت جلومان راه می رفت . فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید : « ببخشید خانم ، اسم شما چیه ؟ » خانم با تعجب جواب داد : زهرا،چطور مگه چیه ؟»فاطمه خندید و گفت هم اسمیم »،
بعد گفت : «می دونی چرا روی ماشینا، چادر می کشند ؟»خانم که هاج و واج مانده بود گفت:«لابد چون صاحبشون می خوان سرماو گرما و گرد و غبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه ».فاطمه گفت:«آفرین! من و تو هم بنده های خدا هستیم و خدا بخاطر علاقه اش به ما، پوششی بهمون داده تا با اون از نگاه های نکبت بار بعضیا، حفظ شویم و آسیبی نبینیم . خصوصا هم نام حضرت فاطمه سلام الله علیها هم هستیم …بعدها که اون خانم رو دیدم محجبه شده بود .»
شهیده فاطمه جعفریان شهادت :۱۳۵۶ علت شهادت : توسط ساواک رژیم شاه
برگرفته از کفش های به جا مانده در ساحل ، ص
مخترعی که باحجابش..
آزاده اسدنژاد دانش آموز گلستانی چندی پیش برنده مدال طلای جشنواره مخترعین کشور کره جنوبی به همراه سه تن از دوستان خود شد.
اختراع این دانش آموز که به کمک دو تن دیگر از دوستان دانش آموزخود به ثبت رسانده است نوعی آسفالت است که وظیفه جذب گازهای سمی و تولید اکسیژن و هوای پاک را برعهده دارد. اسد نژاد در زمینه حضور خود درجشنواره مخترعین کره جنوبی به برنا گفت: خوشحالم که توانستم در این جشنواره با یاری خداوند از میان 600 مخترع از 50 کشور مدال طلا را به همراه دو ایرانی دیگر کسب کنم و پرچم پرافتخار ایران را به اهتزاز درآورم و نماینده خوبی برای ایران باشم.
وی همچنین در خصوص مراسم اهدای جوایز گفت: در مراسم اهداء جوائز رئیس جمهور کره که توزیع مدال طلا را برعهده داشت خواست به من دست بدهد که من از دست دادن خودداری کردم که این مساله بسیار مورد توجه خبرگزاری ها قرار گرفت.
وی در تشریح این ماجرا می گوید:
روز اهدای جوایز که مصادف با عید غدیر بود، هیچ امیدی نداشتم بین این همه آدم دست بالا، جایزه ویژه را دریافت کنم وقتی صدایم کردند اصلا باورم نمی شد. آن لحظه جمله ای از امام سجاد در ذهنم آمد؛ خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری، من چون تویی دارم و تو چون خود نداری. وقتی خواستم بروم جایزه ام را دریافت کنم، از خدا خواستم که ظرفیت همچین موفقیتی را به من بدهد. زمانی که رییس جمهور کره دستش را دراز کرد که به من دست بدهد، شاید شعار گونه باشد، اما حضرت فاطمه در ذهنم آمد که جلوی یک نابینا خودش را پوشاند. من آن لحظه تنها ادای احترام کردم، اما دست ندادم. بعد از مراسم از ایشان معذرت خواهی کردم و گفتم این اعتقاد قلبی من بود. من نمی توانستم خیلی راحت از اعتقاداتم بگذرم.
منبع خبر : http://parcham.ir/vdcd.o0j2yt0s5a26y.html
گلبرگ